هشت نکته برای مطالعه اثربخش تر؛ روخوانی مکرر بی فایده است
1- یادداشت های خود را بارها روخوانی نکنید
بررسی های انجام شده نشان می دهد که بیشتر دانشجویان در زمان مطالعه یادداشت ها و تکالیف خود را بارها روخوانی می کنند. اکثر آنها می گویند که این روش اولویت نخست آنها است.
نتیجه همین تحقیقات نشان می دهد که این جریان تکرار شونده اطلاعات، به ویژه برای یادگیری و به خاطرسپاری طولانی مدت مناسب نیست. به عنوان مثال آن دسته از دانشجویان دانشگاه واشنگتن، که در طی این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته بودند، که بخشی از کتاب درسی را مکررا روخوانی کرده بودند نسبت به آنهایی که همان بخش را فقط یک بار خوانده بودند هیچ برتری در یادگیری نداشتند.
وقتی شما برای بار اول مطلبی را می خوانید مفاهیم زیادی را از آن استخراج می کنید، اما برای بار دوم با ذهنیت «من این را بلدم» مطلب را بازخوانی می کنید. به همین دلیل روند پردازش اطلاعات را عمیق انجام نمی دهید و یا نکاتی را از قلم می اندازید. روخوانی مکرر معمولا با بی دقتی همراه است و شما را فریب می دهد زیرا تصور می کنید که همه چیز را به خوبی فرا گرفته اید در حالیکه در واقعیت اینطور نیست.
2- سوالات بسیاری از خود بپرسید
تکنیک بسیار خوبی که می تواند جایگزین روخوانی شود، خودآزمایی است. می توان از سوالات مطرح شده در آخر هر فصل کتاب درسی نیز برای این منظور استفاده کرد. مرور اطلاعات به این شکل در واقع همان چیزی است که یادگیری و به خاطر سپاری را کارآمدتر می کند. حتی اگر نتوانید پاسخ را به یاد آورید، زمانی که جواب اشتباه می دهید شناخت دقیقی نسبت به آنچه نمی دانید پیدا کرده و متوجه می شوید باید به کدام قسمت برگشته و مطلب را دوباره مطالعه کنید. این مراحل شما را به سمت مطالعه ای موثرتر رهنمون می کنند.
ضمن اینکه طرح سوال به درک عمیق تر موضوع نیز کمک می کند. به عنوان مثال فرض کنید در حال یادگیری تاریخ جهان هستید، می خوانید که یونان و رم باستان شرکای تجاری بوده اند. مکث کنید و از خود بپرسید چرا آنها با هم شراکت تجاری داشته اند؟ چرا به کشتی سازی روی آورده و کشتیرانی در دریا را فرا گرفته بودند؟
هنگام پرسیدن این سوالات مجبور به توضیح دادن می شوید و در این روند درک عمیق تری از موضوع به دست می آورید، هر چه درک شما از موضوع عمق بیشتری داشته باشد یادگیری بهتر و فراموشی دیرتر به سراغ شما می آید. پس به جای روخوانی سطحی مکث کنید و از خود سوالاتی را بپرسید که به درک بهتر موضوع بیانجامد.
3- اطلاعات جدید را با مفروضات قبلی خود مرتبط سازید
استراتژی دیگر این است که همزمان با خواندن، مطالب کلیدی متن را با چیزی که از قبل می دانسته اید مرتبط سازید و برای یادگیری بهتر اطلاعات جدید را با اطلاعات قبلی پیوند دهید.
رای مثال در حال یادگیری چگونگی انتقال الکتریسیته از طریق رشته های عصبی هستید، و از طرفی می دانید که اگر پوششی از چربی به اسم غلاف میلین دور رشته عصبی را گرفته باشد به انتقال سریع الکتریسیته کمک می کند. حالا می توانید آن را به خارج شدن آب از شلنگ تشبیه کنید. آب با سرعت و شدت از شلنگ خارج می شود، اما اگر شلنگ سوراخ شود آب نشت خواهد کرد و دیگر با شدت قبلی جریان نخواهد داشت، و این در اصل همان اتفاقی است که با بالا رفتن سن ما رخ می دهد. پوشش چربی آسیب دیده و سرعت انتقال الکتریسیته کاهش میابد.
4- اطلاعات را به تصویر بکشید
یک راهکار عالی در این مورد، ساخت نمودار، جدول و مدل های بصری است. در شروع کلاس های روانشناسی می توانید «جریان شرطی شدن کلاسیک» را به صورت نمودار ترسیم کنید. مطمئنا شما می توانید در مورد شرطی شدن کلاسیک مطلب بخوانید، اما برای فهم عمیق و یافتن توانایی در تشریح جنبه های متفاوت آن در جلسه امتحان، مثل شرط، محرک، و غیره، رسم نمودار ایده خوبی است.
هر چیزی که یادگیری فعال به وجود آورد و موجب فهم عمیق شود در به یادسپاری بسیار موثر است. این موضوع در اصل نشان می دهد که یاد گیرنده باید حضور ذهن و تمرکز موثرتر و فعالانه تری در حین مطالعه داشته باشد و کمتر منفعل بماند.
5- از فلش کارت استفاده کنید
فلش کارت ابزار مناسب دیگری است که کلید استفاده از آن خودآزمایی مکرر مطالب آموخته شده است. بسیاری از دانشجویان بعد از پاسخ درست به سوال روی فلش کارت آن را کنار می گذارند، اما بررسی ها نشان می دهد این روش خوبی نیست و مرور آموخته ها در به یاد آوری نقش مهمی دارد. کارت های صحیح و مرور دوباره آنها در یادگیری موثر است. شاید فکر کنید که فقط باید کارت های نادرست را کمی بیشتر تمرین کنید اما نگاه کردن دوباره به کارت های صحیح نیز به همان اندازه اهمیت دارد. بازخوانی و تکرار همیشه بد نیستند اما تکرار بدون حضور ذهن فایده ای ندارد.
6- تا دقیقه نود صبر نکنید- بین مطالعات فاصله بگذارید
بسیاری از دانشجویان تا لحظه آخر صبر کرده و در یک نصفه روز مطالب را مدام تکرار می کنند، اما این روش مناسبی برای یادگیری طولانی مدت نیست. امکان دارد برای امتحان روز بعد خوب جواب دهد اما در امتحان پایان ترم چیز زیادی از مطالب به یاد نمی ماند، و سال بعد یا در ترم های بالاتر، زمانی که به آموخته های قبلی خود نیاز دارید، اثری از آنها در ذهن باقی نمانده است. این چیزی است که معمولا در آمارها نشان داده می شود. سال بعد دانشجو در حالی باز می گردد که همه چیز را فراموش کرده، و علت آن یادگیری در شب امتحان است.
7- مدرسان نیز باید بین ساعات تدریس فاصله در نظر گرفته و با ترکیب کردن مطالب، درس را از یکنواختی خارج سازند
این کتاب توصیه هایی هم برای مدرسان دارد. در یک ترم معمولی دانشگاه روز اول مطلبی تدریس می شود، روز دوم مطلب بعدی، روز سوم مطلب بعد و این روند ادامه میابد. این روش تدریس ِفشرده است. در این روش شما هرگز به عقب باز نمی گردید و محفوظاتتان دوره نمی شوند.
راه حل این است که مدرسان روز بعد یا هفته بعد مطالب را دوباره پیش روی دانشجو قرار دهند. برای انجام این کار روش های زیادی وجود دارد. در دانشگاه واشنگتن مدرسانی هستند که آزمون های هفتگی برگزار می کنند و فقط مطالب جلسه قبل را در آن می گنجانند. به تدریج مطالب دو و سه هفته قبل را هم به آن اضافه می کنند. یکی از مدرسان روانشناسی، زمان مشخصی از تدریس خود را قبل از شروع درس جدید به مرور مطالب روزها و هفته های قبل اختصاص می دهد.
این کار را می توان در مورد تکالیف نیز انجام داد. در دوره های تدریس آمار متدوال است که مسائل طبقه بندی شده مرتبط با هم، به عنوان تکلیف دانشجویان داده شود. به عنوان مثال مساله ای که حل آن از طریق جواب مساله قبل به دست آید. سپس در جلسه بعد آزمون T (نوعی آزمون آماری) تدریس می شود و تمام مسائل قبل در آن گنجانده می شود. تحقیقات نشان داده که طرح سوالاتی که پاسخ آنها به آموخته های دو یا سه هفته قبل مربوط می شوند روش بسیار مناسبی برای مرور مطالب است.
این روش را می توان برای محتوای خود درس نیز به کار برد. فرض کنید شما واحد تاریخ هنر را برداشته اید، و در مورد “گوگن” مطالبی را آموخته اید ، به نظر می رسد که بهترین کار این باشد که به تماشای تعداد زیادی از نقاشی های او بروید و همچنین در کنار آن نقاشی های زیادی از ماتیس را نیز ببینید. هم دانشجویان و هم مدرسان بر این عقیده اند که این روشِ خوبی برای یادگیری سبک های نقاشی هنرمندان مختلف است.
اما مطالعات تجربی خلاف آن را نشان می دهد. بهتر است به دانشجو نمونه ای از کار یک هنرمند را نشان دهید، بعد به سراغ کار هنرمند دیگری بروید، و همینطور نمونه اثر هنرمند بعدی و بعدی، سپس به نمونه کار هنرمند اول بازگردید و این دور را تکرار نمایید. این پراکندگی و ترکیب دوباره، یادگیری و شناختی را فراهم می کند که دانشجو حتی می تواند آن را به نقاشی هایی که ندیده است تعمیم دهد. اجازه دهید دانشجویان شناخت دقیقی از خالق اثر پیدا کنند، درست مثل یک آزمون.
این روش برای تمام مسائل جواب می دهد. بیایید به درس آمار باز گردیم. در سطوح پیشرفته تر یا در دنیای واقعی به شما گفته نمی شود با چه نوع مسئله آماری مواجه هستید، مجبورید خودتان روش مناسب را پیدا کنید. و تا زمانی که با انواع مختلف و ترکیبی از مسائل دست و پنجه نرم نکرده باشید تشخیص روش مناسب هر مسئله را نمی آموزید.
8- آدم همه چیز دان وجود ندارد
تحقیق جالبی توسط Carol Dweck در استنفورد انجام شده است. او نشان می دهد که دانشجویان به یکی از دو باور ذهنیت موجود در مورد مطالعه گرایش دارند. یکی از آنها مدل یادگیری ثابت است. به طور مثال دانشجو می گوید من استعداد خوبی در این زمینه دارم (شیمی، فیزیک و غیره) و تا یک حدی پیش می روم اما بیشتر از آن هر چه تلاش می کنم نتبجه مطلوبی به دست نمی آورم و درک مطلب برایم دشوارتر می شود.
باور فکری دیگر، با رشد و پیشرفت در یادگیری همراه است. این باور اذعان می دارد که یادگیری از استراتژی های موثر، تخصیص زمان برای تمرین و درگیر شدن با روند یادگیری تشکیل شده است. این موارد همگی کمک می کنند تا به تدریج در یک زمینه رشد کنید.
بدیهی است که طرز فکر، تعیین کننده کیفیت کار دانشجویان است. دانشجویان با گرایش رشد و پیشرفت، ثابت قدم هستند و در مواجهه با سختی ها از خود پشتکار نشان می دهند و در دروسی که آنها را به چالش می کشد میل به موفقیت دارند. اما دانشجویانی با طرز فکر ثابت اینطور نیستند.
بنابراین به معلمان توصیه می شود که تا می توانند با دانشجویان خود صحبت کرده و به آنان بگویند که طرز فکر در جهت رشد و پیشرفت، مدلی است بسیار دقیق تر، در نتیجه دانشجویان نسبت به امتحان کردن استراتژی های جدید یادگیری تشویق شده و با دوره تدریس همراه می شوند، و در جهت بالا بردن توانایی های یادگیری تلاش خواهند کرد.
فراموش نکنید که توانایی، هوش و یادگیری بستگی به طرز عمل شما دارند