هشت نكته برای مطالعه اثربخش تر (باید توجه داشت كه روخوانی مكرر بی فایده است)
روانشناسان دانشگاه واشنگتن، روشی كه اكثر دانشجویان برای مطالعه استفاده می كنند نادرست است. این دو محقق در مجموع به مدت 80 سال در زمینه یادگیری و به یاد سپاری وقت صرف كرده اند و به تازگی یافته های خود را با همكاری نویسنده ای به نام Peter Brown در كتاب Make It Stick: The Science of Successful Learning گرداوری و منتشر كرده اند.
بیشتر دانشجویان با روش روخوانی مكرر متن ها را بازخوانی می كنند، اما بررسی روانشناسان، در مطالعات آزمایشگاهی و در كلاس های درس نشان داده كه این روش بسیار ناكارآمد است. استفاده از روش های یادگیری فعال مانند فلش كارت، نقشه ذهنی و پرسش از خود بسیار موثر تر واقع می شوند. همانطور كه فاصله انداختن بین ساعات مطالعه و متنوع كردن دروس مورد مطالعه میتواند تاثیرگذار باشد.
McDaniel درباره 8 نكته كلیدی كه از بدنه تحقیقاتش به دست آمده و آنها را با دانشجویان و معلمین به اشتراك گذاشته است با ما سخن میگوید.
یادداشت های خود را بارها روخوانی نكنید
بررسی های انجام شده نشان می دهد كه بیشتر دانشجویان در زمان مطالعه یادداشت ها و تكالیف خود را بارها روخوانی می كنند. اكثر آنها می گویند كه این روش اولویت نخست آنها است.
نتیجه همین تحقیقات نشان می دهد كه این جریان تكرار شونده اطلاعات، به ویژه برای یادگیری و به خاطرسپاری طولانی مدت مناسب نیست. به عنوان مثال آن دسته از دانشجویان دانشگاه واشنگتن، كه در طی این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته بودند، كه بخشی از كتاب درسی را مكررا روخوانی كرده بودند نسبت به آنهایی كه همان بخش را فقط یك بار خوانده بودند هیچ برتری در یادگیری نداشتند.
وقتی شما برای بار اول مطلبی را می خوانید مفاهیم زیادی را از آن استخراج می كنید، اما برای بار دوم با ذهنیت «من این را بلدم» مطلب را بازخوانی می كنید. به همین دلیل روند پردازش اطلاعات را عمیق انجام نمی دهید و یا نكاتی را از قلم می اندازید. روخوانی مكرر معمولا با بی دقتی همراه است و شما را فریب می دهد زیرا تصور می كنید كه همه چیز را به خوبی فرا گرفته اید در حالیكه در واقعیت اینطور نیست.
سوالات بسیاری از خود بپرسید
تكنیك بسیار خوبی كه می تواند جایگزین روخوانی شود، خودآزمایی است. می توان از سوالات مطرح شده در آخر هر فصل كتاب درسی نیز برای این منظور استفاده كرد. مرور اطلاعات به این شكل در واقع همان چیزی است كه یادگیری و به خاطر سپاری را كارآمدتر میكند. حتی اگر نتوانید پاسخ را به یاد آورید، زمانی كه جواب اشتباه می دهید شناخت دقیقی نسبت به آنچه نمی دانید پیدا كرده و متوجه می شوید باید به كدام قسمت برگشته و مطلب را دوباره مطالعه كنید. این مراحل شما را به سمت مطالعه ای موثرتر رهنمون می كنند.
ضمن اینكه طرح سوال به درك عمیق تر موضوع نیز كمك می كند. به عنوان مثال فرض كنید در حال یادگیری تاریخ جهان هستید، می خوانید كه یونان و رم باستان شركای تجاری بوده اند. مكث كنید و از خود بپرسید چرا آنها با هم شراكت تجاری داشته اند؟ چرا به كشتی سازی روی آورده و كشتیرانی در دریا را فرا گرفته بودند؟
هنگام پرسیدن این سوالات مجبور به توضیح دادن می شوید و در این روند درك عمیق تری از موضوع به دست می آورید، هر چه درك شما از موضوع عمق بیشتری داشته باشد یادگیری بهتر و فراموشی دیرتر به سراغ شما می آید. پس به جای روخوانی سطحی مكث كنید و از خود سوالاتی را بپرسید كه به درك بهتر موضوع بیانجامد.
اطلاعات جدید را با مفروضات قبلی خود مرتبط سازید
استراتژی دیگر این است كه همزمان با خواندن، مطالب كلیدی متن را با چیزی كه از قبل می دانستهاید مرتبط سازید و برای یادگیری بهتر اطلاعات جدید را با اطلاعات قبلی پیوند دهید.
رای مثال در حال یادگیری چگونگی انتقال الكتریسیته از طریق رشته های عصبی هستید، و از طرفی می دانید كه اگر پوششی از چربی به اسم غلاف میلین دور رشته عصبی را گرفته باشد به انتقال سریع الكتریسیته كمك می كند. حالا می توانید آن را به خارج شدن آب از شلنگ تشبیه كنید. آب با سرعت و شدت از شلنگ خارج می شود، اما اگر شلنگ سوراخ شود آب نشت خواهد كرد و دیگر با شدت قبلی جریان نخواهد داشت، و این در اصل همان اتفاقی است كه با بالا رفتن سن ما رخ می دهد. پوشش چربی آسیب دیده و سرعت انتقال الكتریسیته كاهش میابد.
اطلاعات را به تصویر بكشید
یك راهكار عالی در این مورد، ساخت نمودار، جدول و مدل های بصری است. در شروع كلاس های روانشناسی می توانید «جریان شرطی شدن كلاسیك» را به صورت نمودار ترسیم كنید. مطمئنا شما می توانید در مورد شرطی شدن كلاسیك مطلب بخوانید، اما برای فهم عمیق و یافتن توانایی در تشریح جنبه های متفاوت آن در جلسه امتحان، مثل شرط، محرك، و غیره، رسم نمودار ایده خوبی است.
هر چیزی كه یادگیری فعال به وجود آورد و موجب فهم عمیق شود در به یادسپاری بسیار موثر است. این موضوع در اصل نشان می دهد كه یاد گیرنده باید حضور ذهن و تمركز موثرتر و فعالانه تری در حین مطالعه داشته باشد و كمتر منفعل بماند.
از فلش كارت استفاده كنید
فلش كارت ابزار مناسب دیگری است كه كلید استفاده از آن خودآزمایی مكرر مطالب آموخته شده است. بسیاری از دانشجویان بعد از پاسخ درست به سوال روی فلش كارت آن را كنار می گذارند، اما بررسی ها نشان می دهد این روش خوبی نیست و مرور آموخته ها در به یاد آوری نقش مهمی دارد. كارت های صحیح و مرور دوباره آنها در یادگیری موثر است. شاید فكر كنید كه فقط باید كارت های نادرست را كمی بیشتر تمرین كنید اما نگاه كردن دوباره به كارت های صحیح نیز به همان اندازه اهمیت دارد. بازخوانی و تكرار همیشه بد نیستند اما تكرار بدون حضور ذهن فایده ای ندارد.
تا دقیقه نود صبر نکنید- بین مطالعات فاصله بگذارید
بسیاری از دانشجویان تا لحظه آخر صبر کرده و در یک نصفه روز مطالب را مدام تکرار می کنند، اما این روش مناسبی برای یادگیری طولانی مدت نیست. امکان دارد برای امتحان روز بعد خوب جواب دهد اما در امتحان پایان ترم چیز زیادی از مطالب به یاد نمی ماند، و سال بعد یا در ترم های بالاتر، زمانی که به آموخته های قبلی خود نیاز دارید، اثری از آنها در ذهن باقی نمانده است. این چیزی است که معمولا در آمارها نشان داده می شود. سال بعد دانشجو در حالی باز می گردد که همه چیز را فراموش کرده، و علت آن یادگیری در شب امتحان است.
مدرسان نیز باید بین ساعات تدریس فاصله در نظر گرفته و با ترکیب کردن مطالب، درس را از یکنواختی خارج سازند
این کتاب توصیه هایی هم برای مدرسان دارد. در یک ترم معمولی دانشگاه روز اول مطلبی تدریس می شود، روز دوم مطلب بعدی، روز سوم مطلب بعد و این روند ادامه میابد. این روش تدریس ِفشرده است. در این روش شما هرگز به عقب باز نمی گردید و محفوظاتتان دوره نمی شوند.
راه حل این است که مدرسان روز بعد یا هفته بعد مطالب را دوباره پیش روی دانشجو قرار دهند. برای انجام این کار روش های زیادی وجود دارد. در دانشگاه واشنگتن مدرسانی هستند که آزمون های هفتگی برگزار میکنند و فقط مطالب جلسه قبل را در آن می گنجانند. به تدریج مطالب دو و سه هفته قبل را هم به آن اضافه می کنند. یکی از مدرسان روانشناسی، زمان مشخصی از تدریس خود را قبل از شروع درس جدید به مرور مطالب روزها و هفته های قبل اختصاص می دهد.
این کار را می توان در مورد تکالیف نیز انجام داد. در دوره های تدریس آمار متدوال است که مسائل طبقه بندی شده مرتبط با هم، به عنوان تکلیف دانشجویان داده شود. به عنوان مثال مساله ای که حل آن از طریق جواب مساله قبل به دست آید. سپس در جلسه بعد آزمون T (نوعی آزمون آماری) تدریس می شود و تمام مسائل قبل در آن گنجانده می شود. تحقیقات نشان داده که طرح سوالاتی که پاسخ آنها به آموخته های دو یا سه هفته قبل مربوط می شوند روش بسیار مناسبی برای مرور مطالب است.
این روش را می توان برای محتوای خود درس نیز به کار برد. فرض کنید شما واحد تاریخ هنر را برداشته اید، و در مورد "گوگن" مطالبی را آموخته اید ، به نظر می رسد که بهترین کار این باشد که به تماشای تعداد زیادی از نقاشی های او بروید و همچنین در کنار آن نقاشی های زیادی از ماتیس را نیز ببینید.. هم دانشجویان و هم مدرسان بر این عقیده اند که این روشِ خوبی برای یادگیری سبک های نقاشی هنرمندان مختلف است.
اما مطالعات تجربی خلاف آن را نشان می دهد. بهتر است به دانشجو نمونه ای از کار یک هنرمند را نشان دهید، بعد به سراغ کار هنرمند دیگری بروید، و همینطور نمونه اثر هنرمند بعدی و بعدی، سپس به نمونه کار هنرمند اول بازگردید و این دور را تکرار نمایید. این پراکندگی و ترکیب دوباره، یادگیری و شناختی را فراهم می کند که دانشجو حتی می تواند آن را به نقاشی هایی که ندیده است تعمیم دهد. اجازه دهید دانشجویان شناخت دقیقی از خالق اثر پیدا کنند، درست مثل یک آزمون.
این روش برای تمام مسائل جواب می دهد. بیایید به درس آمار باز گردیم. در سطوح پیشرفته تر یا در دنیای واقعی به شما گفته نمی شود با چه نوع مسئله آماری مواجه هستید، مجبورید خودتان روش مناسب را پیدا کنید. و تا زمانی که با انواع مختلف و ترکیبی از مسائل دست و پنجه نرم نکرده باشید تشخیص روش مناسب هر مسئله را نمی آموزید.
آدم همه چیز دان وجود ندارد
تحقیق جالبی توسط Carol Dweck در استنفورد انجام شده است. او نشان می دهد که دانشجویان به یکی از دو باور ذهنیت موجود در مورد مطالعه گرایش دارند. یکی از آنها مدل یادگیری ثابت است. به طور مثال دانشجو می گوید من استعداد خوبی در این زمینه دارم (شیمی، فیزیک و غیره) و تا یک حدی پیش می روم اما بیشتر از آن هر چه تلاش می کنم نتبجه مطلوبی به دست نمی آورم و درک مطلب برایم دشوارتر می شود.
باور فکری دیگر، با رشد و پیشرفت در یادگیری همراه است. این باور اذعان می دارد که یادگیری از استراتژی های موثر، تخصیص زمان برای تمرین و درگیر شدن با روند یادگیری تشکیل شده است. این موارد همگی کمک می کنند تا به تدریج در یک زمینه رشد کنید.
بدیهی است که طرز فکر، تعیین کننده کیفیت کار دانشجویان است. دانشجویان با گرایش رشد و پیشرفت، ثابت قدم هستند و در مواجهه با سختی ها از خود پشتکار نشان می دهند و در دروسی که آنها را به چالش می کشد میل به موفقیت دارند. اما دانشجویانی با طرز فکر ثابت اینطور نیستند.
بنابراین به معلمان توصیه می شود که تا می توانند با دانشجویان خود صحبت کرده و به آنان بگویند که طرز فکر در جهت رشد و پیشرفت، مدلی است بسیار دقیق تر، در نتیجه دانشجویان نسبت به امتحان کردن استراتژی های جدید یادگیری تشویق شده و با دوره تدریس همراه می شوند، و در جهت بالا بردن توانایی های یادگیری تلاش خواهند کرد.
فراموش نکنید که توانایی، هوش و یادگیری بستگی به طرز عمل شما دارند